راستش مدتی است دچار وسواس نوشتن شدهام، چندین بار آمدهام بنویسم، چند خطی هم نوشتهام اما انگار توانایی نوشتنِ مطلوب آنچه در ذهنم میگذرد را ندارم؛ و صفحه را بستهام. انگار واژههای خوبی در دایرهی لغات حافظهام برای بیانشان پیدا نمیکنم.
چون تحمل چشم انتظاری برایم سخت است مثل همیشه رفته بودم ادارهی پست تا چند ساعتی زودتر بستهی پستیام را تحویل بگیرم. فیلم یاد هندوستان میکند و شغل مورد علاقهام، همیشه دوست داشتهام پستچی شوم، بروم نامههای مردم را بدهم دستشان و در همان حال به چشمانشان نگاه کنم و خوشحالی و ناراحتی، شوق و وحشتشان را تماشا کنم. خواستم اینجا بنویسم ولی نشد، گفتم هرچه بنویسم باز نمیتوانم بگویم، آنچه دلم میخواهد. بلد نیستم.
خبر نجفی را که شنیدم ترسیدم و بر خودم لرزیدم،انگار بر لبهی پرتکاه درهای ایستادهام و تکه سنگی از پایم به پایین میلغزد، دیدم که خطر در کمین همه است... آشنایی به خاطرم آمد که نه به زبان ظاهر اما در دل سری به نشانهی نکوهش برایش تکان داده بودم که چقدر سست اراده است و مایه شرمساری. زنگ خطری بود که اگر حواسم جمع نباشد فردا دیگران سرشان را برای من تکان خواهند داد.
کتاب صوتی سعادت زناشویی از تولستوی را از نوار شنیدم، نویسنده عالی، ترجمهی سروش حبیبی عالی، روایت مریم محبوب عالی. سوژهی کتاب هم اگر چه تلخ و دردناک اما منطبق بود با واقعیت زندگی و پندآموز. خواستم بنویس و به شما هم معرفیاش کنم اما انگار جوهر صفحه کلیدم تمام شده بود هر چه کردم نشد.
خواستم از ناکامی تیم محبوبم آث میلان بنویسم در ۱۰ دقیقهی پایانی لیگ سریآ ایتالیا و اینکه اگر میشد چه میشد و اما نشد حتی نشد دربارهاش چند خطی بنویسم.
سوژهها فراوانند: عکسهای طبیعت نیک برانت که با دوربین آنالوگش بدون لنز تله و واید میگیرد، کتاب درمان شوپنهاور که همخوانیاش میکنیم، ماه رمضان و دویدنهایم، گل بخودی بازیکن پر مدعای سپاهان... تمایل به نوشتنشان هم هست اما قدرتش نیست، انگار زور معلم انشای سختگیر درونم بیشتر است.
در مورد سوژهها نوشتم که بدانید ذهنم پر است از هیاهو اما وسواس مانع کار است. مانعی که قبل از آغاز دوبارهی وبلاگ نوشتنم هم بود و باز دوباره به سراغم آمده، امیدوارم بتوانم نادیدهاش بگیرم.
بیایید برایم بنویسید که قرار نیست به من نمره بدهید و به خاطر ضعف نوشتههایم سرزنشم کنید، بنویسید اگر خوب هم باشم نوشتههایم عالی باشد قرار نیست کاپ بیان را به من بدهند. بگویید بنویس برای دل خودت و اندک خوانندههایت.