گاهی فکر میکنیم وبلاگ مثل یک دفترچه است، بنویسیم و بگذاریم بماند. اما حقیقت این است که وبلاگ هم مثل یک موجود زنده است. نفس میکشد، رشد میکند، پیر میشود و حتی ممکن است بمیرد. اگر بهش نرسی، پژمرده میشود. اگر رهایش کنی، میخشکد. اگر مدت طولانی بیتوجه باشی، ممکن است هر چقدر هم بعداً به فکر بیفتی، دیگر فایدهای نداشته باشد.
برای من، همین اتفاق افتاد.
آخرین مطلب این وبلاگ را چهار سال پیش نوشته بودم. بعد از آن، رهایش کردم. نه آپدیتی، نه پستی، نه توجهی. گذشت و گذشت تا همین اواخر که تصمیم گرفتم برای کسبوکار جدیدم، یعنی فروشگاه پازل جیگجوی، بنویسم و از اینجا لینکی هم بهش بدهم. اما وقتی برگشتم، دیدم اینجا تقریبا مرده.
مطالب قدیمی کمکم از نتایج جستوجو حذف شدهاند. یکی از پستهایم که بیش از ۳۰ هزار بازدید داشت و عنوانش هنوز هم در نتیجهی اول گوگل دیده میشود، تنها نشانهی حیات این وبلاگ است. باقی مطالب، گویا به فراموشی سپرده شدهاند.
حتی وقتی چند مطلب جدید نوشتم و داخلشان لینک دادم به فروشگاه، گوگل آنها را ندید. جستوجوی سادهای مثل inurl:shaahed.blog.ir پازل
هیچ کدام از این نوشتههای تازه را نشان نمیدهد.
در نهایت، مجبور شدم همان مطلب قدیمیِ پربازدید را ویرایش کنم و در پینوشتش لینکی به فروشگاهم اضافه کنم. مثل این بود که بخواهم از تنها عضو نیمهزندهی یک بدن مرده، استفادهای بکنم.
درس مهم این تجربه:
اگر وبلاگ دارید، بهش برسید. آن را به حال خود رها نکنید. حتی اگر مدتی سرتان شلوغ بود، سعی کنید چراغش را خاموش نکنید. چون بازگرداندن حیات به یک وبلاگ خشکیده، سخت و گاهی غیرممکن است.