گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن


باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو

باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن


باده عام از برون باده عارف از درون

بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن


از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو

چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن