امروز ما را برای یک جلسهی آموزشی بیهوده کشاندند به مرکز استان، جدای از اتلاف بیتالمال و وقتی که از سی و چند نفر گرفتند و کارهایی که به خاطر این جلسه بر زمین ماند، جمله قصار! مدرس جلسه باعث شد که در موردش بنویسم.
مدرس در حال بیان افاضات بود که رئیسش و به طبع رئیس ما وارد شد، پس از ادای احترام، جناب مدرس خطاب به رئیس تازه وارد گفت هفتهی آینده از محتویات این جلسه از شرکت کنندگان امروز و غایبین امتحانی برگزار میکنیم به این بهانه که به نمرات برتر از دستان مبارک شما هدیهای داده شود.
کی ما اینقدر چاپلوس شدیم؟ در کتاب فارسی دبیرستان نوشته بود پش از حملهی مغول چاپلوسی در ایران باب شد، اما در مورد زمان شدت گرفتنش توضیح نداده بود.
این آقای رئیس کارمندی است مثل همین آقای مدرس، مثل من، مثل بقیهی خانمها و آقایانی که حاضر بودند. در حکم همهی ما هم نوشتهاند انجام امور محوله.
به معنای جملهاش دقت کنید، چندین نفر بیایند، وقت بگذارند به بهانه گرفتن هدیهای از دستان مبارک آقا.
جالب هم اینکه این افراد چاپلوسیها را باور میکنند، تصور میکنند واقعاً دستان مبارکی دارند.
به یاد ویدئوی دستبوسی در حرم امام رضا افتادم که بزرگ و کوچک خود را حقیر میکردند خم میشدند و دست A را میبوسیدند بی آنکه A دستش را عقب بکشد و مانع شود. چون A هم باور داشت که بوسیدن دستانش ثواب دارد.