کمیت یا کیفیت؟ از آن سؤال هایی که یادمان داده اند و در مغزمان فرو کرده ایم که بدون شک کیفیت. مشابه پرسش علم بهتر است یا ثروت از دبستانی ها. حتی از آن بی انعطاف تر، گرچه ثروت با بالاتر رفتن سن و سال و دیدن آدم های بیش تر طرفدارانی پیدا میکند اما کمیت برای همیشه بی پناه گوشه رینگ پاسخگویان می ماند.

اما... بین خودمان بماند چند مدتی است که به سمت کمیت هم آماده ام و مزه اش را چشیده ام. گاهی... کارهایم را می شمارم، عددشان را یادداشت میکنم. وزنشان میکنم، با کرونومتر زمانش را حساب می‌کنم. نه همه کار ها البته.

نتیجه اش این شد که برای کتابخوانی هدف تعیین کردم و در ۲۰۱۵- ۲۰۱۶ ۸۰-۹۰ تا کتاب خواندم. نرم افزاری برای محاسبه زمان و کیلومتر پیاده روی نصب کردم و کالری های مصرفی را شمردم و نتیجه اش این شد که دیگر ورزش را فراموش نکردم. اینجا عضو شدم و تنظیم کردم که هر روز ۵ لغت جدید یاد بگیرم و الان ۱۲۰۰ لغت انگلیسی در حافظه ام دارم...

کار بی کیفیت ارزشی ندارد، اما تجربه ام نشان داد کمیت قاتل کیفیت نیست بلکه آن را ضمانت می کند، ضامنی است در برابر فراموشی و تنبلی. هدف کوتاه مدت رسیدن به اعداد تعیین شده بود ولی همگی کیفیت زندگی ام را بالا برده اند. برای من که هرگز به اهداف ذهنی ام پایبند نبوده ام این چالش ها و این اعداد معجزه کرده اند.

باید پای حساب کتاب را به خیلی جاهای دیگر زندگی ام بکشانم هر چند چرتکه انداختن برای خیلی کارها نشدنی است.